مادریعنی فرشته آسمانی
شهاب الدین سرمند شهاب الدین سرمند

بلی زمان که شیر مادر را میگرفتم ، آنگاه چشمانم تنها تبسم روان بخش و هستی آفرین مادر را تماشا میکرد . گوشهایم ترانه شرین ونوازشگر مادر را که مملو از نوازش و سرشار از محبت بود میشنید .

  همانطوریکه راه رفتن و حرف زدن را از دامان پر محبت مادر فرا گرفته بودم ، یک کلمه دیگر را که بدون شک جاودانگی دارد از سیما و روان مادرم فرا گرفتم و ان عبارت از عشق است . عشق به مادر ، عشق به مادر وطن و عشق به انسان و انسانیت .

عاشقان و تحلیل گران ، کلمه عشق را به اشکال گوناگون در تعبیر نشسته اند و با برداشت ها و تحلیل های خود ، آنرا شیفته وار چون مجنون در صحرای سوزان عشق بیان داشته اند . آنچه من از دامان مقدس مادر فرا گرفتم عبارت از منزلت و قدسیت عشق  به افاق بلند است ، آنقدر بلند که از زوایای دید آدمها ها خارج ، اما در قلب فرد ، فرد انسانها وجود دارد  .

گاهی بر میخوریم با انسانهای که احساس و سوز شان را نسبت به خوب رویان متبارز ساخته و انقدر در  وصف آنها از خود بیخود میشوند ، تا اینکه به دیار جنون میپیوندند  .وزمانی هم انسان به عواطف و احساسات بر میخورد که خدایان زور وزر ، علم ودانش ، شعر وادب ، هنر و فرهنگ عشق شان را تشکیل میدهد .من را عقیده براین است که وجود دارد پدیده ها ، وموجودات که قابل عشق ورزیدن است و میتوان عشق راستین را انسان از انها فرا گیرد و به همین ترتیب بخش عشق را طبیعت و زیبائی آن تشکیل میدهد . از دیدگاه عشق و عاشقی همه این تبارزات عاشقانه و انسانی انسان ها مورد ستایش است و نمیتوان اراده و احساس انسان را کم بها داد .

اما عشق من و خداوند عشق من مادر است .

مادر موجود است دارای مقام ومنزلت فرشته ، مادر است که فرزندش را از ناله های طفلانه به تبسم کودکانه پهلو میزند ، مادر است که راه رفتن ، ایستادن ، ادب و احترام را به فرزندانش میاموزاند و بلا خره مادر است که طراوت ، شادابی و سر سیاه اش را به خاطر فرزندش سفید و قامت رسایش را خم میسازد .

پس حق بر من است که به صراحت و بیباک بیان بدارم و به تمام تاریک اندیشان سیاه دل بیان بدارم که خداوند عشق  ، عشق مادر است  . وبرای هر انسان روشن و مترقی دیگر هم منزلت عشق مادروالا ست . از دامان مادر و از برکت مادر است که انسان به کرامت انسانی و موقف انسان ها پی میبرد و برای من خداوندگار عشقم همین مادر است ، این مادرم بود که عشق به مادر بزرگ ( وطن ) را برایم آموخت و به جا و خوب آموخت .حقیقت هم چنین است همانطوریکه مادر فرزندش را تغذیه میدارد ، وطن فرزندانش را در اغوش پر محبت خود همچون مادر تربیت وپرورش میکند .

مادر موجود است  قابل ستایش و معبد برای فرزندش، زیرا اوست که شیر اش را در عشق ورزیدن به مادر وطن حلال فرزندش میدارد و ایمان به عشق وطن را  به  فرزندش می آموزاند .

 اری عشق من وطنم ، خاک وطنم و بلاخره سر زمین زیبایم ، سر زمینکه  تجاوزات بیگانه گان وویرانی فرزندانش قامت رسایش را خم نکرده برعکس در مقاومت بزرگ با داشتن قلب زخمی اش متانت و ومبارزه مینماید  .

عشق به وطن تنها عشق من نیست ، این عشق هر انسان است که بعد از تغذیه طفولیت از دامان مادر ، غذای جسمی و روانی اش را ازطبیعت زیبای وطنش حاصل نموده از آب شفاف چشمه سارانش کیف برده ، هوای دلنواز و روان بخشش را تنفس نموده ، از طراوت وشادابی آن خویشتن را شاداب و مسرور یافته است ، از افتابش انرژی واز آسمان روشنش شبانگاه در راز و نیاز عاشقانه با ستاره گان پرداخته و به مهتاب چارده و هم با مهتاب نوبرامد دست دعا به خیر و سلامت بلند نموده است .

اما دردا که امروز در دیار غربت و هجرت با دلتنگی و اندوه دور و فرسنگها دور از عشق خویش و خدای عشقم ( مادر ) قرار دارم . مگر سیاه کاران تاریک اندیش باید بدانند که عشقم و خدای عشقم جاودان است هیچ نیروی جز ختم زندگی آنرا نمیتواند از من بیگیرد . چنانچه با درد ودریغ که سفیر مرگ خدای عشقم را با همه بیرحمی مدت هاست که از من ربوده و داغ آخرین سجده و ستایش را در قلب بیمارم حک نموده است .

مادرم، در قلب مادر وطن خوابیده  و من در دیار غم واندوه در دیار غیر، در عالم بیوطنی و مهاجرت به سر میبرم .

عشق وطن پیوند نا گسستنی به موجود زیبا و مقدس (مادر) ، برای هر وطن پرست دارد  .

پس درود به مادر که منزلت و مقام خداوند عشق را دارد و هر ان در تربیت فرزندش با روحیه وطن پرستی و مردم دوستی خویشتن را وقف نموده است .


May 7th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي